شما بعد از خواندن این قسمت، از شنیدن خبر طلاق زن و شوهر دکتر یا پولدار یا زن و شوهر مذهبی تعجب نمی‌کنید. می‌گویید حتما قانتات را درست تفسیر نکره‌اند. شونصد ساعت تفسیر آیه ای حساس را دارم توی چند صفحه می‌گویم طولانی می‌شود خب. کم بگم دعوا می شود (^o^) شاهکار روانشناسی آیه‌34 نساء است که ما ها بلد نیستیم توضیح دهیم.
شب هنگام وارد مسجد همی شدم تا اندکی عبادت بنمایم. ناگهان متوجه شدم استادالعلما در گوشه‌ی مسجد مشغول عبادت است.
به نزد ایشان رفتم و گفتم سلام اوس.
استادالعلما: سلام اوس دیگر چه مدل حرف زدن است؟
من: چون شب هنگام بود و خستگی بر جسم غالب، گفتم کلمه استاد را دو قسمت بنمایم. اوس را اول بگویم و تاد را هم هر وقت خستگی از تن به در رفت.
استادالعلما: انسان همیشه باید امید داشته باشد. تو هم خوب می‌شوی پسرم. فقط ناامید نشو.
من: استادالعلما شوخی می‌نمایم.
در کنار استاد ساعتی چند مشغول عبادت شدم. چشمانم را خواب رفت.
من: شما نمی‌خواهید به خانه بروید؟
استادالعلما: نه.
من: چیزی شده است؟
استادالعلما: چه چیزی مثلا؟
من: cheeze همان پنیر است. پنیری شده است؟
استادالعلما: تو نمی‌توانی مثل بچه آدم حرف بزنی؟
من: بچه آدم منظورتان قابیل است یا هابیل؟
استادالعلما: گویا باید از دمپایی ابری استفاده بنمایم؟
من: استاد رحم بنمایید. نکند شما را از منزل بیرون رانده‌اند؟
استادالعلما: نه. مرا بیرون نرانده‌ند. من خود، خودم را بیرون رانده‌ام.
با خنده گفتم: ای بابا استاد شما هم مثل من برون رانده‌ شده‌اید؟
استادالعلما: نخند بی‌ادب! زن را که نمی‌توان در خلوت شب بیرون کرد. در نتیجه خود برون شدم.
 من: ببخشید. شما که به همه مشاوره می‌دهید دیگر چرا؟
استادالعلما: أزهد النّاس فی العالم أهله و جیرانه. خانواده و همسایگان مرد دانشمند از همه مردم نسبت به او بى‏رغبت‌ترند. (نهج الفصاحةص: 207) حرف‌های من برای تو جذاب است چو من در نظر تو استاد هستم. اما خانواده من، مرا استاد نمی‌بیند چون نزدیک آن‌ها هستم. مرا یک آدم معمولی با کارهای معمولی مثل خواب و خوراک و می‌بینند. پس طبیعی است که من هم با همسرم دعوایم شود.
من: خب شما که دانایید چرا آن را حل نمی‌کنید؟
استادالعلما: من راه حل را می‌دانم اما او قبول نمی‌کند چون أزهد النّاس است. در این مواقع یک فرد سومی که او قبولش دارد باید بیاید و همان حرف‌های من را به او بزند تا قبول کند. یا من روی خودم کار کنم تا صاحب نفس شوم. و نفسم در او اثر کند. من اکنون دارم برخورد یونسی(ع) می‌کنم؟
من: برخورد یونسی(ع) چیست؟
استادالعلما: برخورد یونسی(ع) یعنی هر اتفاقی بدی که می‌افتد تقصیر من است نه خدا.
من: بیشتر مرا روشن بنمایید.
استادالعلما: برخورد شیطانی یعنی اینکه در اتفاق بد، همه چیز تقصیر خداست. و برخورد یونسی(ع) یعنی اینکه خدا پاک است همه چیز تقصیر من است. شیطان به خدا می‌گوید: قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی‏ لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ (اعراف16) گفت: پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندى، من هم براى‏[فریفتن‏] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست.(اعراف16) شیطان نمی‌گوید من اشتباه کردم و به بیراهه رفتم. می‌گوید خدایا تو مرا به بیراهه افکندی. و حضرت یونس(ع) بعد از اعلام توحید لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ اولین چیزی که می‌گوید کلمه سبحان است. سُبْحانَکَ یعنی خدای تو پاکی. اشتباه از تو نیست. و دومین چیزی که می‌گوید این است. تقصیر خودم بود إِنِّی‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ.
. لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ‏ إِنِّی‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ (انبیا87) معبودى جز تو نیست، منزّهى تو، راستى که من از ستمکاران بودم. (انبیا87)
علت اینکه روی ذکر یونسیه این قدر تاکید می‌شود این است که دقیقا نقطه مخالف شیوه شیطانی است. اگر الان در یک وضعیت افتضاحی هستی برخورد یونسی(ع) کن تا نجات پیدا کنی. فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ‏ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ (انبیا88) پس‏[دعاى‏] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم، و مؤمنان را[نیز] چنین نجات مى‏دهیم. (انبیا88) کذلک یعنی مثل یونس(ع) باش تا نجاتت بدهیم. بخواهی شاخ بازی در بیاوری و مدل شیطان بگویی خدایا این چه تقدیری است که برایم رقم زدی و این‌ها، مثل چیز در چیز می‌روی.
من: مثل خر در گل؟
استادالعلما: نه. مثل آهو در عسل گیر می‌کنی.
من: آخر تا الان چه کسی دیده که آهویی در عسل گیر کرده باشد؟
استادالعلما: وقتی خدا بخواهد می‌شود. مثل من که آهویی هستم در عسل.
من: حالا چه مشکلی پیش آمده؟
استادالعلما: اگر فکر کردی یک بانوی مومن تنظیمات عزت و ذلت را براحتی می‌پذیرد و قبول می‌کند و طبق حدیث الْعَزِیزَةَ فِی أَهْلِهَا الذَّلِیلَةَ مَعَ بَعْلِهَا باشد کاملا در اشتباهی.
من: حتما حرف غیرمنطقی می‌زند و منطق را هم قبول نمی‌کند.
استادالعلما: اتفاقا ظاهری کاملا منطقی دارد. خیالت راحت! 
من: چطور؟
استادالعلما: بانوی ما از طریق فیلم و سریال‌های ما، افکار فمنیستی در ناخودآگاهش رفته است و آیه‌ی قرآن را هم به جای اینکه از مفسر بپرسیم از فقیه و منظر فقهی می پرسیم یعنی هم توجیه به ظاهر عقلی دارد و هم توجیه به ظاهر قرآنی.
من: بیشتر بنمایانید.
استادالعلما: توجیه بانوان این است که زندگی مشترک یعنی همفکری با هم و هر دو با هم تصمیم بگیرند. مدیریت دو نفره. هر که استدلالش قوی‌تر بود او باید تصمیم نهایی را بگیرد. و کلمه‌ی قانتات را هم می‌دهند دست فقیه و نه مسفر. .فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ‏ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ .(نساء34).پس، نِ درستکار، فرمانبردارند[و] به پاس آنچه خدا[براى آنان‏] حفظ کرده، اسرار[شوهرانِ خود] را حفظ مى‏کنند.(نساء34) قانتات را فقهی و با توجه به کلمه نشوز در حالت می‌نیمم در نظر می‌گیرند و می‌گویند. قانت یعنی اطاعت در امور جنسی و خارج نشدن از منزل به شرط عدم ضایع شدن حقوق شوهر.

قنوت عبارت است از دوام طاعت و خضوع (تفسیرالمیزان ‌جلد4ص544)

در صورتی که قانتات یک کلمه اخلاقی است نه فقهی که با نشوز ترجمه شود. قانتات باید با عبارت قبل آن یعنی فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِم‏ ترجمه شود.
من: استاد هر که استدلالش قوی‌تر است او باید تصمیم نهایی را بگیرد خب؟
استادالعلما: اکثر اختلافات، اختلاف سلیقه است نه اختلاف استدلال. مثلا یکی می‌گوید ساعت دو برویم، یکی می‌گوید ساعت سه برویم. هیچ کس کوتاه نیاید دعوا می‌شود.

در اختلافات هر کس استدلال خود را کاملا قوی‌تر می‌بیند و دعوا می‌شود. بانوان از منظر جمال نگاه می‌کنند و استدلال خود را قوی‌تر می‌بینند و مردان هم از منظر جلال نگاه می‌کنند و استدلال خود را قوی‌تر می‌بینند. مثلا قرار است مهمانی بدهند. زن از منظر جمال می‌گوید سه نوع غدا بدهیم، چون وقتی آنجا مهمان بودیم آن‌ها هم همین‌کار را کردند. و اکرام مهمان هرچه بیشتر، بهتر. و مرد می‌گوید دو نوع غذا بدهیم. سه نوع اسراف است. زن از منظر جمال می‌گوید غذای سوم یک دسر ساده است، اسراف نیست. جلوی خانوده‌ام بدون دسر آبرویم می‌رود. مرد می‌گوید آبرو در سادگی است و ایمان و نه دسر. زن می‌گوید حوزه آشپزخانه مربوط به من است. مرد می‌گوید تامین مالی بر عهده من است. استدلال‌های زن جمالی و استدلال‌های مرد جلالی. و هر دو هم توجیه دینی دارند. یکی می‌گوید اکرام مهمان. یکی می‌گوید اسراف نکردن.

 و به همین راحتی در یک خانواده‌ی دو مدیریتی دعوا ایجاد می‌شود و هر دو هم استدلال خود را قوی‌تر می‌بینند.
من: استاد همسر انسان همراه ماست. در تصمیم‌ها او هم باید شرکت کند؟ 

ادامه مطلب

تفسیر نادرست قانتات در آیه 34 نساء منجر به طلاق می شود

مثلث الشنگول‌العلما فی الفتن ماذا و هذا سلوک الصلحا

دلبر و کوید (شعر طنز) داستان طوطی مثنوی

هم ,می‌گوید ,یعنی ,تو ,استاد ,مثل ,یونسی ع ,خود را ,برخورد یونسی ,است که ,را هم ,باید تصمیم نهایی ,إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تشریفات و خدمات مجالس صبور | برگزاری مراسم عروسی و نامزدی دوربین مداربسته / اخبار تکنولوژی حفاظتی و دوربین مداربسته / نصب دوربین مداربسته riazikhorshidi minoorayaneh jarfa yamaz khafema ArturoMcGlynn اعزام دانشجو به اروپا با مجوز وزارت علوم موزیک تاپ | Music Top